ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی
*************
بی پنجره ای غریبه ای در وهمی
عشق است اگر از آن نداری سهمی
فهمیدن عشق عاشقی می خواهد
یک بزرگ می شوی و می فهمی
*************
کاش می شد در سایه ی مژگانت
لحظه ای هر چند کم به تماشای دریای خوشرنگ چشمانت می نشستم
*************
نازنین بدون تو دنیا رو باور ندارم
با تو از رمز طلسم قصه ها سر در می آرم
لحظه ی سقوط من دست تو مثل معجزست
شب می ترسه از خودش وقتی می گم دوستت دارم
*************
تو را هیچ گاه آرزو نخواهم کرد !
تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی
نه با آرزوی من …
*************
من مست غم عشقم با خنده خمارم کن
صیاد اگر هستی با بوسه شکارم کن
*************
حافظه ام همه چیز را  براحتی فراموش می کند
خسته شدم از بس ساییدمش و تو هر بار نمایان تر شدی !
*************
نفرین به عشق و عاشقی
نفرین به بخت و سرنوشت
به اون نگاه که عشقتو
تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو
نفرین به عشق من و تو
به ساده بودن منو
به اون دل سیاه تو
*************
دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کند
چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟
وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند
*************
دیدم کوچه ی تنگیست که چراغش چشم است
چشم ما گوش بود و عقل ما حرف سرکوچه و بازار
*************
چقدر سفت شده است پدال دوچرخه ی دونفره ی عشقمان !
یا من خسته شدم یا به سربالایی رسیدیم
شاید هم تو دیگر رکاب نمی زنی … !
*************
آخر قصه ی عشق ما را همان اول لو دادند
همان جایی که گفتند :
یکی بود … یکی نبود …